سلطان قلبها
دوشنبه 92 فروردین 19 :: 8:55 صبح :: نویسنده : مرتضی امینی خواه
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست… موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 85252
|
|