سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سلطان قلبها
چهارشنبه 92 اردیبهشت 11 :: 5:12 عصر ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       
زندگی یه بازیه کی از عمرش راضیه
ابر گریونه دلم چشمه خونِ دلم
نمیتونم دلم رو راضی کنم
این دل دیوونه رو راضی به این بازی کنم
یه بهونه برای بودن و موندن ندارم
تو گلوم بغض غمه هوای خوندن ندارم
همه جا سرد و سیاه رو لبهام ناله و آه
سر من بی*سایه*بون نگهم مونده به راه
دست من غمگین و سرد تو گلوم یه گوله درد
نه بهاری نه گـلی پاییزه پاییز زرد
دلی که دلدار نداره با زندگی کار نداره
غریب این دیارم یه آشنا ندارم
سرم بی سایه بونه دلم یه پارچه خونه
غم تو دلم نشسته بال و پرم شکسته
غریب این دیارم یه آشنا ندارم
سرم بی سایه بونه دلم یه پارچه خونه
همه جا سرد و سیاه رو لبهام ناله و آه
سر من بی سایه*بون نگهم مونده به راه
دست من غمگین و سرد تو گلوم یه گوله درد
نه بهاری نه گـلی پاییزه پاییز زرد
دلی که دلدار نداره با زندگی کار نداره
غریب این دیارم یه آشنا ندارم
سرم بی**سایه*بونه دلم یه پارچه خونه

غم تو دلم نشسته بال و پرم شکسته

غریب این دیارم یه آشنا ندارم
سرم بی*سایه*بونه دلم یه پارچه خونه



موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 اردیبهشت 11 :: 5:11 عصر ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       
دلم مثل دلت خونه شقایق
چشام دریای بارونه شقایق
مثل مردن میمونه دل بریدن
ولی دل بستن آسونه شقایق
شقایق درد من یکی دو تا نیست
آخه درد من از بیگانه ها نیست
کسی خشکیده خون من رو دستاش
که حتی یک نفس از من جدا نیست
شقایق وای شقایق گل همیشه عاشق

شقایق اینجا من خیلی غریبم

آخه اینجا کسی عاشق نمیشه
عزای عشق غصه اش جنس کوهه
دل ویرون من از جنس شیشه
شقایق آخرین عاشق تو بودی
تو مردی و پس از تو عاشقی مرد
تو رو آخر سراب و عشق و حسرت
ته گلخونه های بی کسی برد
شقایق وای شقایق گل همیشه عاشق

دویدیم و دویدیم و دویدیم

به شبهای پر از قصه رسیدیم
گره زد سرنوشتامونو تقدیر
ولی ما عاقبت از هم بریدیم
شقایق جای تو دشت خدا بود

نه تو گلدون نه توی قصه ها بود

حالا از تو فقط این مونده باقی
که سالار تمومه عاشقایی
شقایق وای شقایق گل همیشه عاشق



موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 اردیبهشت 11 :: 5:10 عصر ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       
تو غربتی که سرده تمام روز و شبهاش
غریبه از من و ما . عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش. که تن به شب نبازم
با غربت من بساز .تا با خودم بسازم
عشق من عاشقم باش. عشق من عاشقم باش
تو خواب عاشقا رو تعبیر تازه کردی
کهنه حدیث عشق و تفسیر تازه کردی
گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن
از خود گذشتن من یعنی به تو رسیدن
قلبم و عادت بده به عاشقانه مردن
از عشق زنده بودن . از عشق جون سپردن
وقتی که هق هق عشق . زجهء احتیاجه
سر جنون سلامت که بهترین علاجه
عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش اگر چه مهلتی نیست
برای با تو بودن اگر چه فرصتی نیست
عشق من عاشقم باش . نذار بیفتم از پا
بمون با من که بی تو نمی رسم به فردا

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش



موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 اردیبهشت 11 :: 5:10 عصر ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       

ای که بی تو خودمو

تک و تنها میبینم

هر جا که پا میزارم

تو رو اونجا میبینم

یادمه چشمای تو

پر درد و غصه بود

قصه ی غربت تو

قد صد تا قصه بود

یاد تو هر جا که هستم با منه

داره عمره منو اتیش میزنه

تو برام خورشید بودی

توی این دنیای سرد

گونه های خیسمو

دستای تو پاک میکرد

حالا اون دست ها کجاست

اون دوتا دست های خوب

چرا بی صدا شده

لب قصه های خوب

من که باور ندارم

اون همه خاطرمون

عاشق اسمونا

 پشت یک پنجرمون

آسمون سنگی شده

خدا انگار خوابیده

انگار از اون بالاها

گریه هامو ندیده

یاد تو هر جا که هستم با منه

داره عمره منو اتیش میزنه




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 اردیبهشت 11 :: 5:9 عصر ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       
ضیافت های عاشق را خوشا بخشش . خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق . برای گم شدن دریا
چه دریایی میان ماست . خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل . خوشا فریاد زیر اب
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن . خوشا از عاشقی مردن

اگر خوابم .اگر بیدار . اگر مستم . اگر هشیار

مرا یارای بودن نیست . تو یاری کن . مرا ای یار
تو ای خاتون خواب من . من تن خسته را در یاب
مرا هم خانه کن تا صبح . نوازش کن مرا تا خواب
همیشه خواب تو دیدن . دلیل بودن من بود
چراغ راه بیداری اگر بود از تو روشن بود

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش . خوشا ایثار

خوشا پیدا شدن در عشق . برای گم شدن دریا
نه از دور و نه از نزدیک . تو از خواب امدی ای عشق

خوشا خود سوزی عاشق .مرا اتش زدی ای عشق

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن . خوشا از عاشقی مردن



موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 اردیبهشت 11 :: 5:8 عصر ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده .

 برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.

 برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر .

برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن .

 برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 اردیبهشت 11 :: 5:8 عصر ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       

طعم خیس اندوه اتفاق افتاده

یه اه خداحافظ یه فاجعه ی ساده

خالی شدم از رویاحسی منو از من برد

یه سایه شبیه من پشت پنجره پژمرد

ای یه حادثه روشن شو

یه لحظه فقط یه اه از جنس شکفتن شو

از روزن اینکنجه خاکستری پرپر

مشغول تماشای ویرون شدن من شو

بگرد به برگشتن ازفاصله دورم کن

یه خاطره با من باش یه گریه غرورم کن

از گرگر بی رحم این

پرواز رحای باش به زیافت دیروز

به کوچه که پیوستی شهر از تو لبالب شد

لحظه اخر لحظه شب عاقبت شب شد

اغوش جهان روبه دلشوره شتابان بود

راهی شدن حرف نقطه چین پایان بود

ای معجزه ی خاموش یه حادثه روشن شو

یه لحظه فقط یه اه از جنس شکفتن شو

از روزن اینکنجه خاکستری پرپر

مشغول تماشای ویرون شدن من شو

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اردیبهشت 2 :: 8:47 صبح ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی…




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اردیبهشت 2 :: 8:45 صبح ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       

اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست
اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست
اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست
اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست

 

اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد میزنم
* دنیای زیبای من دوستت دارم *

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اردیبهشت 2 :: 8:45 صبح ::  نویسنده : مرتضی امینی خواه       

غیر دل چیزی ندارم ، که بدونم لایق تو
دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهی ، به تو تکیه داده بودم
هر بلایی سرم اومد ، همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم ،ولی از تو نبریدم
هر جا بودم با تو بودم ، هر جارفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن ،تو رویا ، همه جا به تو رسی
اگه احساسمو کشتی ، اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت ، به غریبه سر سپردی
بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت

 




موضوع مطلب :


1   2   >   
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 83137