سلطان قلبها
جمعه 93 مرداد 3 :: 3:21 عصر :: نویسنده : مرتضی امینی خواه
من از چشمات دل کندم به دنیای تو وابستم ولی رد میشیم از حسم باید باور کنم رفتی؟ میدونم اخره قصه ست. موضوع مطلب : جمعه 93 مرداد 3 :: 3:21 عصر :: نویسنده : مرتضی امینی خواه
غــــــــــــــــــــــصه مراکــــــــــــــــــــــــــــشت...!!!
وقتی دیــــــــــــــــــــــدم ،
دست به سینه ایستاده ای !!!
من تمام راه را برای آغـــــــــــــــــوشت دویــــــــــــده بودم ... ! موضوع مطلب : جمعه 93 مرداد 3 :: 3:20 عصر :: نویسنده : مرتضی امینی خواه
مهم نیست ?ه دیگر بآشـے یآ نه...
مهم نیست ?ه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه
مهم نیست ?ه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه
مهم نیست ?ه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه
مهم اینست ?ه زمآنے که تنهآ میشوے ...
زمــآنـے ?ه دلت گرفت
چگونه و با چه رویـےسر به آسما?? بلند می?نـے و میگویـے :
خدآیا مـ?? ?ه گنآهـے ن?ردم !!!
پس چه شد ... موضوع مطلب : جمعه 93 مرداد 3 :: 3:19 عصر :: نویسنده : مرتضی امینی خواه
و رویای ما به حقیقت پیوست ، قلبهای ما به هم پیوست و زندگی آغاز شد… موضوع مطلب : جمعه 93 مرداد 3 :: 3:18 عصر :: نویسنده : مرتضی امینی خواه
این روزها من خدای سکوت شده ام خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود... اینجا زمین است اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است اینجا گم که میشوی بجای اینکه دنبالت بگردنن فراموشت میکندد......... موضوع مطلب : جمعه 93 مرداد 3 :: 3:18 عصر :: نویسنده : مرتضی امینی خواه
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 85070
|
|