سلطان قلبها
یکشنبه 92 مهر 7 :: 8:17 عصر :: نویسنده : مرتضی امینی خواه
من و تو چه بی کسیم وقتی تکیمون به باده/ بد و خوب زندگی منو دست گریه داده/ ای عزیز هم قبیله , با تو از یه سرزمینم/ تا به فردای دوباره , با تو هم قسم ترینم/ من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی/ این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی/ بد و خوبمون یکی , دست تو تو دست من بود/ خواهش هر نفسم با تو همصدا شدن بود/ با تو همقصه ی دردم , همصداتر از همیشه/ دو تا همخون قدیمی , از یه خاکیم و یه ریشه/ من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی/ این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 83477
|
|